هموطنان ما تا کمی عاقل و بالغ می شدند، ترك تحصیل مي كردند

دكتر لطفا خودتان را براي مخاطبين ما معرفي بفرماييد:
به نام خدا، بنده مرتضي برهاني متولد زمستان 1360 از
ولايت غزنی، ولسوالی جاغوری، قريه لومان. دو برادر و سه
خواهر دارم به نام های دکتر مصطفی(داروساز و ساکن کانادا)
دکترمجتبی(محصل دندانپزشکی در ملبورن) وخواهر بزرگ
(تکنسین دندانپزشکی ملبورن)، دیگری فارغ التحصیل پزشکی
دانشگاه اصفهان(درحال حاضر ساکن کانادا) و خواهر کوچک
من دیپلمه(درحال حاضر ساکن کانادا) در سن 5-6 سالگی با
راهنمایی و تشویق پدربزرگ خود در یک مکتب-خانه و تحت نظر
مرحوم آخوند کشمیری به مطالعۀ دروس حوزوی مشغول شدم و
تا 10 سالگی در افغانستان زندگی می کردم.
دکتر علت مهاجرت خانواده شما از کشورتان به ایران چه
بود؟ خانواده ما به خاطر این که پدرم یک روحانی بود و یک
مدرسه علمیه داشت، وضع مالی مناسبی داشتیم. اما به دلیل
جنگ های داخلی به این مدرسه و محل زندگی ما حمله شد که
و من، برادر بزرگترم (دکتر مصطفی) و پدرم مجبور شدیم شبانه از
محل فرار کنیم و پس از آن به پاکستان و سپس به ایران مهاجرت
کردیم. در ایران قصد ماندن نداشتیم، اما با شدت جنگ های
داخلی در کشورمان در ایران ماندیم و بنده با دانش آموزانی که
مردود شده بودند، در شهریورماه یک امتحان دادم و چون دروس
حوزوی که در مکتب فرا گرفته بودم قوی بود، توانستم امتحان را
با موفقیت قبول شوم و به کالس پنجم وارد شوم و از سال 1370
تا امروز در ایران زندگی میکنم.

دکتر دوران تحصیلی قبل از دانشگاه )ابتدایی،راهنمایی و
دبیرستان( را درکجا و چطور گذراندید؟ در ابتدا چون همه
اعضای خانواده ما در ایران نبودند، من و برادرم باهم یک اتاق
را در نیروگاه قم اجاره کرده بودیم. دوران ابتدایی را که فقط سال
پنجم را داشتم و دوران راهنمایی را مدرسه امیرکبیر و دبیرستان را
در دبیرستان امام صادق(علیه السالم) به اتمام رساندم. متأسفانه
در دوران ما دید برخی از مردم در منقطه نیروگاه قم مانند دید
مردم در امروزه نبود و انواع آزارها را من و برادرم شاهد بودیم و
حتی مسیر مدرسه به خانه که مسیر دوری بود را با سختی و
مشکالت بدی طی می کردیم.
شماری از محصلین، دانشجویان و حتی برخی از دانشمندان
اعتراف می کنند که در یک دوره خاص مثال سال سوم
راهنمایی یا سالی که کنکور داشتم و یا ابتدای ورودم به
دانشگاه تصمیم کبری گرفتم که از این به بعد به شکل جدی
و با سخت کوشی چند برابر تحصیلم را ادامه بدهم. شما هم
آیا چنین شروع داشتید یا از همان ابتدا این تصمیم را گرفته
بودید؟ ما قرار نبود که در ایران بمانیم و در ادامه تصمیم مان به
دالیلی که گفتم تغییر کرد. برنامه¬مان این شد که در ایران بمانیم
و ادامه تحصیل بدهیم و چون من و برادر بزرگترم همزمان وارد
ایران شده بودیم، همکالسی بودیم و در تحصیل رقیب یکدیگر
بودیم. به این صورت که همواره من شاگرد اول می شدم و برادرم
شاگرد دوم میشد. اما در عین حال متأسفانه شرایط به گونه ای
بود که هموطنان ما تا کمی عاقل و بالغ می شدند، تحصیل را رها ميي كردنند.

اوجود مشکالت بسیار مأیوس کننده ای که از جهات مختلف وجود
داشت، آیا به فکر ترک تحصیل افتادید؟ چرا؟ فکر ترک تحصیل نه. اما
وقتی که به سوم دبیرستان رسیدم، به این فکر بودم که آیا به ما اجازه شرکت
در کنکور را می دهند یا نه؟ اگر اجازه می دهند، آیا اجازه ورود به دانشگاه را
هم می دهند یا خیر؟ این ابهامات به این دلیل در ذهنم بود که ما هیچ دورنما
و الگویی نداشتیم که برایمان رفع ابهام گردد. این سوال را از پدرم پرسیدم
که ایشان در پاسخ گفتند: کاری که بر عهده شما هست، این هست که به
بهترین نحو دروس خودتان را بیش ببرید و حداقل نتیجه این خواهد بود که
شما را در حوزه ثبت نام می کنم.
شما با چه برنامه و هدفی در کنکور شرکت کردید؟ من به دلیل عدم
شفافیت از این که اجازه شرکت در کنکور و یا ورود به دانشگاه را دارم یا نه،
هیچ برنامه ای برای شرکت در کنکور نداشتم. اما بر این باور بودم که در کارم
و تحصیلم باید همواره بهترین باشم.

محصلین چطور باید شرایط سخت را به فرصت تبدیل کنند؟ ابتدا باید
هدف و انگیزه داشته باشند. چون وقتی که شما انگیزه و هدف داشته باشید،
برای رسیدن به آن هدف از هیچ کاری فروگزار نمی کنید.(حتی کارگری)
اگر تغییر مکان هم بدهید مجددا به سراغ هدفتان خواهید رفت و به راحتی
هدفتان را گم و رها نخواهید کرد
درباره فاجعه ترک تحصیل محصلین افغانستانی قبل از ورود به
دانشگاه چه صحبت و توصیه ای دارید؟ مانع این فاجعه شدن تا قسمتی
در دست خانواده ها است. اما با توجه به فشار هایی که هست، من حق می
دهم. عالم مهاجرت، عالم سختی است که برای همه آسوده نخواهد بود.
هموطنان محصل ما باید انگیزه و هدف داشته باشند و برای رسیدن به آن
اراده قوی داشته باشند. چون اگرهدف نداشته باشند به راحتی، بی انگیزگی
و ناامیدی آن ها را فرا می گیرند.
محصلین چطور باید شرایط سخت را به فرصت تبدیل کنند؟ ابتدا باید
هدف و انگیزه داشته باشند. چون وقتی که شما انگیزه و هدف داشته باشید،
برای رسیدن به آن هدف از هیچ کاری فروگزار نمی کنید.(حتی کارگری)
اگر تغییر مکان هم بدهید مجددا به سراغ هدفتان خواهید رفت و به راحتی
هدفتان را گم و رها نخواهید کرد.
متن كامل را از اين جا بخوانيد https://rowzanak.ir/wp-content/uploads/2020/12/rowzanak.pdf